شب‌هایی رو یادمه که میومدم پیشت و سر میذاشتی روی شونه‌ام. هوا پر می‌شد از بوی شکوفه‌ی گیلاس و باروت. اونم به خاطر تو. یه رگه از موهای فر‌فری‌ات رو توی دستم می‌گرفتم و نوازش می‌کردم. صورتتو نوازش می‌کردم و بعدش گرمای بوسه‌ام روی پیشونیت خاموش می‌شد. مدت زیادی اونجوری می‌موندیم. من، تو، و هوایی که از شدت ما» بودنمون خنک شد و بوی باروت و شکوفه‌ی گیلاس گرفت.

من یادمه؛ بی‌تابی رو، طعم بوسه‌ها رو، تن گرمت که روی بدن سردم آروم می‌گرفت، پیچ‌ و تاب موهات رو، نفس‌های تند خواستن رو، همه‌اش رو یادمه. توی تو گم میشم، توی تو ذوب میشم تا جایی که هیچی ازم نمونه،من غمی میشم که توی تو حل میشه، زمستونی میشم که بهار تو باعث شد به تعادل برسه، زخمی میشم که ظرافتت باعث شد شفا پیدا کنه، گرمایی میشم که خنکای باد بهاریت باعث شد آروم شه. تو بهار منی، سیگار و گلبرگ‌های گلمی.

صدات میاد و میاد و میشینه رو قلبم، خنده‌هات مثل یه هاله‌ی گرم از خوشیه که دور تا دور زندگیمو روشن می‌کنه. تو نور منی. هرکس یه نقطه ضعف داره و نقطه ضعف من اینه که نمیتونم فراموشت کنم، از یادم نمیری، بوی باروتت اطرافم میمونه، گرمای بوسه‌ات روی گونه‌م، جای دستت توی موهام و صدات توی گوش‌ام.

تو بهاری، نور و وزش نسیمی؛ نسیم خنک و زلالی که دورتادورت می‌پیچه و سیاهی رو از روحت می‌کشه بیرون، نوری که صورتت رو روشن می‌کنه. میدونستی جای دستای گرمت روی بازوم موند و پیچ و تاب موهات روی قلبم جا انداخت؟ تو سهم من از دنیایی و من فقط ازت میخوام جوری که نگاهت میکنم نگاهم کنی و بدونی که من همیشه برات هستم. 

هر مشکل دیگه‌ای حل میشه.

 

می‌دانستی رد بوسه‌هایت روی تنم می‌درخشند؟ 

و این تنها نوری‌ست که من پی آن می‌گردم.

این تو نامه‌ی دیشبت بود. برام جالبه که من قبل از تو اصلا دنبال نور نبودم، ولی تو اومدی و باعث شدی زندگیم روشن شه، و حتی رد بوسه‌هامم بدرخشه. جالب نیست؟

 

با عشق، حصار.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها